واقعا
چرا؟
عباس عبدي
امسال نيز ديدن هلال ماه شوال تبديل به مساله عمومي شد. اگر خاطرات مرحوم آقاي هاشمي را مرور كنيد، از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۷ (آخرين سالي كه تاكنون اين خاطرات منتشر شده است) ديدن ماه شوال و اعلام عيد فطر، تقريبا هر سال تبديل به يك مساله شده بود، در حالي كه اين مساله براي ماههاي ديگر وجود ندارد. اين پرسش مطرح است كه واقعا چرا؟ بياييد به صد سال پيش برويم. پيش از اختراع تلگراف و ارتباطات جديد، مردم چه كار ميكردند؟ مردم هر شهر و روستايي در زمان غروب آفتاب به آسمان نگاه ميكردند، اگر ماه را ميديدند، فردا را عيد ميگرفتند، اگر نه، يك روز ديگر هم روزه ميگرفتند. شايد در يك روستا يا شهر هوا ابري بود و نميديدند و روستا يا شهر ديگر ماه را ميديدند، هر كدام به وظيفه خود عمل ميكردند و روز اول ماه شوال براي اين دو منطقه متفاوت بود، چون مطابق شرع ديدن هلال ماه امري موضوعي است. اگر من ماه را ببينم، بر من واجب است كه روز بعد افطار كنم و اگر شما اطميناني به ادعاي من نداشته باشيد، واجب است روزه بگيريد. در حالي كه در واقعيت بيروني يكي از اين دو درست است و نه هر دو. پس مساله واقعيت بيروني نيست، بلكه اطمينان مكلف است. جالب اينكه تعطيلات رسمي در ايران عموما بر اساس تقويم قمري است و همه تعطيلات بر اساس محاسبات موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران مندرج در تقويم رسمي عمل ميشود جز مورد خاص عيد فطر. تا به حال نشده كه عاشورا را تغيير دهند يا اگر هم بوده چنان نادر است كه به ياد نداريم. ماجرا چيست؟ چه اهميتي دارد؟ اصولا چه فرقي دارد كه ماه ۲۹ روز باشد يا ۳۰ روز؟ آيا اصولا شرع درگير چنين مسائل شكلي است؟ يا آنقدر انجام تكاليف را سخت و پيچيده و طاقتفرسا ميكند كه پس از ۴۳ سال و در قرن ۲۱ هنوز نتوانيم ماجراي به اين سادگي را حل كنيم؟ آيا اصولا ديدن ماه مسالهاي شرعي است؟ اصل موضوع شرعي و مستلزم فتواست. ولي ديدن يا نديدن آن موضوعي خارجي و مصداقي است و به مكلف برميگردد. به نظر ميرسد كه بر اساس شرع كه آن نيز تاييد رفتار عادي مردم جوامع گذشته بوده، ديدن ماه با چشم عادي منظور است، چون قبلا وسيله ديگري نبود و اصولا نيازي هم به نوع ديگري از ديدن هم نيست.
فقط دو نكته ميماند؛ اول اينكه اكنون امكان ديده شدن ماه با چشم عادي قابل محاسبه است و علم نجوم پاسخ قطعي ميدهد كه در يك منطقه جغرافيايي معين، ماه چه زماني قابل ديده شدن است و نيازي به اين همه هزينههاي اضافي و تجهيزات ندارد. اگر هم با چشم ديده نشود، ناشي از غلظت هوا يا ابري بودن و امثال آن است. نكته دوم اينكه محدوده جغرافيايي تعميم رويت ماه براي اعلام عيد تا كجاها صادق است؟ در قديم چنين مشكلي نبود، زيرا به همان مكان ديده شده تعميم ميدادند، چون امكان اطلاعرساني سريع ميان مناطق وجود نداشت. اكنون چنين نيست، دنيا يكپارچه و به قول معروف برخط يا آنلاين شده است. براي اين پرسش فقها ميتوانند فتوا دهند، البته به علل گوناگون و به لحاظ اداري و اجرايي و بهطور رسمي بايد فتواي فقيه حاكم در عمل اجرا شود. تعيين مصداق آن نيز به عهده نهاد علمي مرتبط با نجوم است. شايد بتوان گفت كه مبناي فتوا براي تعميم منطقه جغرافيايي نيز بايد بر اساس پديده جديد سياست يعني واحد جغرافيايي ملي يا كشوري باشد و اگر در يك نقطه از كشور امكان ديده شدن ماه باشد، آن را براي همه كشور منظور كنند. اين كار نيز فقط از طريق محاسبات دانشمندان به دست ميآيد. آنان به راحتي نشان ميدهند كه به لحاظ علمي آيا در هيچ نقطهاي از اين سرزمين، امكان ديده شدن ماه با چشم غيرمسلح وجود دارد يا خير؟ علم نجوم و همه علوم ديگر محصول اراده خداوند است و چيزي غير از اين نيست و دليلي ندارد به شيوههايي متوسل شد كه در مراحل پيش از علم رايج بوده است. اين شكلگرايي و اخباريگري بيثمر و حتي زيانبار كه دين را از محتواي خودش خالي ميكند و به امور شكلي ميپردازد، به زيان دينداري است. مگر اوقات طلوع آفتاب يا اذان صبح و مغرب و ماههاي ديگر سال را جز از طريق اين علم تعيين ميكنيد؟ ديدن ماه شوال چه فرقي با اين موارد دارد؟ دنيا در حال فرستادن تجهيزات براي رصد كهكشانها به فاصله دهها ميليون كيلومتر آن سوي زمين است، حتي اندازه گرفتهاند كه ماه هر سال حدود ۴ سانتيمتر از زمين دور ميشود، آنگاه در اينجا اندر خم اين هستيم كه ماه را با دوربين در قلل كوهها و در ۱۵۰ نقطه كشور ببينيم!! تازه شهادت زنان هم در ديدن ماه اعتبار ندارد. اين هيچ فرقي ندارد با اينكه امروز براي سفر به چين به جاي هواپيما، قاطر و شتر سوار شويم. هنگامي كه مسالهاي به اين سادگي را نتوان حل كرد چگونه انتظار بايد داشت كه موضوعات بسيار مهمتر و پيچيده مثل اقتصاد و سياست را حل كرد؟ واقعا چرا؟